loading...
سایت عاشقانه لاو سیب
آخرین ارسال های انجمن
lovesib بازدید : 212 چهارشنبه 28 بهمن 1394 نظرات (0)

داستان غمگین و آموزنده مادر

مادرمردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.

وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد.

مرد نزدیک رفت و از او پرسید: دختر خوب چرا گریه میکنی؟ختر در حالی که گریه میکرد، گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی..فقط 75 سنت دارم، درحالی که گل رز 2 دلار میشود.

مرد لبخند زد و گفت: با من بیا، من برای تو یک شاخه گل رز قشنگ میخرم.


وقتی از گلفروشی خارج میشدند، مرد به دختر گفت:مادرت کجاست؟ میخواهی ترا برسانم؟دختر دست مرد را گرفت و گفت: آنجا و به طرف قبرستان اشاره کرد.

مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.

مرد دلش گرفت و طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را گرفت و 200 مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت عاشقانه لاوسیب با هدف ارائه بهترین مطالب عاشقانه ، شعر عاشقانه ، رمان عاشقانه ، عکس عاشقانه ، داستان عاشقانه ، دل نوشته عاشقانه ، کلیپ عاشقانه ،اس ام اس عاشقانه و ایجاد محیطی صمیمی و دوستانه در تاریخ 1394/4/2 فعالیت خود را آغاز کرده است. هرگونه انتقاد و پیشنهادی پذیرفته می شود.
ثبت شده در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی کشور
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سایت چطوره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1112
  • کل نظرات : 337
  • افراد آنلاین : 32
  • تعداد اعضا : 264
  • آی پی امروز : 257
  • آی پی دیروز : 76
  • بازدید امروز : 352
  • باردید دیروز : 122
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 960
  • بازدید ماه : 960
  • بازدید سال : 50,667
  • بازدید کلی : 1,989,548