داستان خنده دار انشای پسر بچه در مورد ازدواج

سلام امروز داستان طنز و خنده دار انشای پسر بچه در مورد ازدواج رو براتون آماده کردیم پیشنهاد میکنم حتما بخونید خیییلیی خنده داره!!

انشای پسر بچه در مورد ازدواج:

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من میگه بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.

تا به حال من پنج تا کار خوب کردم و مامانم قول پنج تاش رو به من داده!!

حتمن ناسرادین شاه خیلی کار خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود!!

ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیره تا آدم بشه!

چون بابام همیشه میگه مشکلات انسان رو آدم میکنه.

در ازدواج تواهم خیلی مهمه یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلا من و ساناز دختر خالم خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالشه هنوز فکر ندارد که به من بخوره!! ولی مامانم میگه این ساناز از تو بیشتر هالیش میشه.

در ازدواج سن و سال اصلا مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بودند که کارشون به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که کشیده نشده. مهم عشقه!!

اگر اشق باشه دیگه کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در میاد.

من تا حالا کلی سکه جم کردم و می خوام همون اول قلکم را بشکنم و همش رو به ساناز بدم تا بعدن به زندان نرم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس رو خوشبخت نمیکنه. همین خرج های ازافی باعث میشه که زندگی سخت شه و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشه.

دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.

خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی رو بده.

البته من و ساناز تفافق کردیم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدیم!! هم ارزون تره، هم خوشمزه تر تازه وقتی می خوری خش خش هم میکنه!

اگه آدم زن خونه دار بگیره خیلی بهتره و گرنه آدم مجبور میشه خودش خونه بگیره.

زن دایی مختار هم خونه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیره. میگفت چون رهم و اجاره بالاست اونا رفتن پایین!

اما خانوم دایی مختار هم می خواست بره بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید.

ساناز هم از زیر زمینی می ترسه برای همین هم براش توی باغچه یه خونه درختی درست کردم.

اما ساناز از اون بالا افتاد و دستش شکست. از اون موقه خاله با من قهره.

اما بعدا فهمیدم که قهر بهتر از دعواست.

آدم وقتی قهر می کنه بعد آشتی می کنه ولی اگر دعوا کنه بعد کتک کاری می کنه بعد خانومش میره دادگاه شکایت می کنه بعد میان دایی مختار را می برن زندون!

البته زندون آدم رو مرد می کنه. تازه عزدواج هم آدم رو مرد می کنه، اما آدم با ازدواج مرد بشه خیلی بهتر است تا بره زندون که آیا مرد بشه یا نشه!

این بود انشای من …