سلام خوبین؟؟ امیدارم خوب باشید.
امروز داستان عاشقانه و زیبای راه و رسم عاشقی رو براتون گذاشتیم
داستان عاشقانه راه و رسم عاشقی:
من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
بقیه داستان در ادامه مطلب..