loading...
سایت عاشقانه لاو سیب
آخرین ارسال های انجمن
lovesib بازدید : 114 پنجشنبه 27 خرداد 1395 نظرات (0)

داستان عاشقانه انتقام

زنگ در را به صدا در آوردند. نادژدا پترونا ، مالک آپارتمانی که محل وقوع داستان ماست ، شتابان از روی کاناپه بلند شد و دوان دوان به طرف در رفت. با خود میگفت: « لابد شوهرم است … »

بقیه داستان در ادامه مطلب..

sinarigi بازدید : 168 جمعه 21 خرداد 1395 نظرات (1)

داستان غمگین و گریه دار شوخی بد

ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ

ﭘﺴﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ

ﺩﺧﺘﺮ : ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ... ﻭ ﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ

بقیه داستان در ادامه مطلب..

lovesib بازدید : 141 شنبه 25 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

داستان عاشقانه و غمگین عشق از دست رفته

داستان عشق از دست رفته:

پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود. دختری جوان ،رو به روی او ، چشم از گلها بر نمیداشت.

وقتی به ایستگاه رسیدند ، پیرمرد بلند شد و دسته گل را به دختر داد و گفت: (میدانم از این گلها خوشت آمده ، به زنم میگویم ، دادمشان به تو . گمانم او هم خوشحال میشود.)

دختر جوان دسته گل را گرفت و پیرمرد را نگاه کرد که از پله های اتوبوس پائین می رفت و وارد قبرستان کوچک شهر میشد.

lovesib بازدید : 245 سه شنبه 17 فروردین 1395 نظرات (0)

داستان گریه دار عشق و غم و گریه

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم…

بقیه داستان در ادامه مطلب

lovesib بازدید : 174 جمعه 13 فروردین 1395 نظرات (0)

داستان زیبا و عاشقانه دیار غربت

وقتی شماره موبایل روی صفحه موبایلم درج شد، کمی تعجب کردم، چرا که پدرم پسرم می دانست من در این ساعت سر کار هستم و معمولا غروب به بعد تلفن می زد که به وقت آن کشور عصر باشد و هم او و عروسم از دانشگاه برگشته باشند و هم من از سر کار برگشته باشم.

بقیه در ادامه مطلب

lovesib بازدید : 386 یکشنبه 01 فروردین 1395 نظرات (0)

داستان عاشقانه و غمگین غرور من

باز هم بیخودی قهر کرده بود و من هم از سر لج خودم را بخاطر غرورم به بی خیالی زده بودم !

بعد از چند روز که صبرم به ته رسیده بود طاقت نیاوردم و گوشی را برداشتم تا از دلش در بیارم . . .

بقیه داستان در ادامه مطلب

lovesib بازدید : 526 یکشنبه 09 اسفند 1394 نظرات (0)

داستان غمگین چقدر ساده از هم دور شدیم

باز هم بیخودی قهر کرده بود و من هم از سر لج خودم را بخاطر غرورم به بی خیالی زده بودم !

بعد از چند روز که صبرم به ته رسیده بود طاقت نیاوردم و گوشی را برداشتم تا از دلش در بیارم . . .

بقیه داستان در ادامه مطلب

lovesib بازدید : 212 جمعه 07 اسفند 1394 نظرات (0)

داستان عاشقانه و غمگین حرف دل من

خسته ام از روزگار نامردی ها:نامردی كه چه عرض كنم همینكه به یه دخترپیشنهاددادی میگه واسه ازدواج بامنی یاسركاری؟

بقیه داستان در ادامه مطلب

lovesib بازدید : 341 شنبه 01 اسفند 1394 نظرات (0)

داستان معلم عصبی

دفــتـــر را روی مـــیــز کـــوبــیــد و داد زد : ســـــارا ..... !

دخـــتـــرک خـــودش را جــمــع و جـــور کـــرد ، ســـرش را پــایــیــن انــداخــت و خـــودش را تـــا جــلــوی مــیـــز مـعـــلــم کــشــیــد و بــا صـــدای لـــرزان گــفــت : بـلــه خـــانــم؟

بقیه داستان در ادامه مطلب

تعداد صفحات : 2

درباره ما
سایت عاشقانه لاوسیب با هدف ارائه بهترین مطالب عاشقانه ، شعر عاشقانه ، رمان عاشقانه ، عکس عاشقانه ، داستان عاشقانه ، دل نوشته عاشقانه ، کلیپ عاشقانه ،اس ام اس عاشقانه و ایجاد محیطی صمیمی و دوستانه در تاریخ 1394/4/2 فعالیت خود را آغاز کرده است. هرگونه انتقاد و پیشنهادی پذیرفته می شود.
ثبت شده در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی کشور
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سایت چطوره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1112
  • کل نظرات : 337
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 264
  • آی پی امروز : 193
  • آی پی دیروز : 203
  • بازدید امروز : 459
  • باردید دیروز : 463
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,121
  • بازدید ماه : 3,971
  • بازدید سال : 37,753
  • بازدید کلی : 1,976,634