داستان واقعی تقاص
دو ماه میشد که با یه پسر نامزد بودم
منو تو امامزاده دیده بود
شب که من طبق معمول داشتم شیطونی میکردم
دیدم یکی داره نگام میکنه اهمیت ندادم .
بقیه داستان در ادامه مطلب..
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
طراحی سایت تخفیفان | 0 | 123 | nonegar98 |
دوستان عزیزی که در این زمینه تخصص دارند میشه لطفا کمک کنید!!! | 0 | 121 | amirali96 |
اجرای دیوار سبز | 0 | 128 | amirali96 |
تابلو چلنیوم | 0 | 132 | saraariana |
یونیت هیدرولیک | 0 | 132 | amirali96 |
لاستیک درار و بالانس | 0 | 125 | amirali96 |
سیلندر هیدرولیک | 0 | 149 | amirali96 |
تانک ازت | 0 | 164 | amirali96 |
شیر هیدرولیک | 0 | 188 | amirali96 |
ساخت سیلندرهای هیدرولیک | 0 | 130 | amirali96 |
تابلو چلنیوم ارزان | 0 | 163 | saftysign |
تکست محسن یگانه فکر تو | 0 | 163 | amirali96 |
داستان واقعی تقاص
دو ماه میشد که با یه پسر نامزد بودم
منو تو امامزاده دیده بود
شب که من طبق معمول داشتم شیطونی میکردم
دیدم یکی داره نگام میکنه اهمیت ندادم .
بقیه داستان در ادامه مطلب..
داستان غمگین و گریه دار چراغونی سیاه
دختر: سلام.خوبی؟
پسر: میشه صدا عشقمو بـــشنوم و بد باشم؟ خعلییی خوبم…تو چطــوری؟
دختر: منــم خوبم…ببــین من دارم از زندگیــت میرم بیرون واسه همیشــه….
پسر: سرکــارم گذاشتی باز؟ جون عشقت اذیتــم نکن….سرکارم،خیلی هم خستم…
دختر: جـــدی میگم.
بقیه داستان در ادامه مطلب..
داستان عاشقانه و غمگین تویی تنها عشقم
*♥*♥*♥*♥*♥*♥*♥*♥*♥*
بهمن پسر ۲۶ ساله ای بود که با دختری به نام آرمیتا دوست بود.
از دوستی این دو ۱۰ ماهی می گذشت و بهمن روز به روز به
دوست دخترش بیشتر عادت می کرد. تمام این ۱۰ ماه آنان
تمام فرصت بیکاری شان را با هم می گذراندند.
بقیه داستان در ادامه مطلب
داستان غمگین چقدر ساده از هم دور شدیم
باز هم بیخودی قهر کرده بود و من هم از سر لج خودم را بخاطر غرورم به بی خیالی زده بودم !
بعد از چند روز که صبرم به ته رسیده بود طاقت نیاوردم و گوشی را برداشتم تا از دلش در بیارم . . .
بقیه داستان در ادامه مطلب
داستان فاصله دو عاشق
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
بقیه داستان در ادامه مطلب..
داستان جنها که منجر به جدا شدن زن و شوهر شد
این داستان ترسناک درمورد یک زن و شوهری است که بخاطر جنها از هم جدا شدند
داستان در ادامه مطلب..