داستان زیبا و عاشقانه دختر فالگیر
یک روز یک پسر و دختر جوان دست در دست هم از خیابانی عبور میکردند ، جلوی ویترین یک مغازه می ایستند
.
دختر : وای چه پالتوی زیبایی !
پسر : عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین دوست داری ؟
وارد مغازه میشوند ، دختر پالتو را امتحان میکند و بعد از نیم ساعت میگه که خوشش اومده . . .
پسر : ببخشید قیمت این پالتو چنده ؟
فروشنده : 360 هزار تومان !
پسر : باشه میخرمش . . . !
دختر : آروم میگه ولی تو اینهمه پول رو از کجا میاری؟!
بقیه داستان در ادامه مطلب..